سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سه چیز است که نشانه اصابت رأی است : خوب برخورد کردن و نیک گوش کردن و پاسخ نیکو دادن . [امام صادق علیه السلام]
امروز : پنج شنبه 103 اردیبهشت 20
:: بازدیدهای امروز :<*DailyHit*>
:: بازدیدهای دیروز :<*YesHit*>
:: کل بازدیدها: <*WebLogHit*>
::  RSS 
::  Atom 
مهاجران کوی دوست

حرف دل فرزندان امام (ره)

دوشنبه 87/3/13 :: ساعت 6:46 عصر

          

                     شهید مصطفی بادیانی   

                            خدایا!

                             اگر با دادن خون، با دادن اعضای

                             بدنم و سلامتیم، رهبرم، امام از

                             جان بهترم باقی می‏ماند پس ای مرگ

                                                     ای آرزوی دیرین بر من

                        بشتاب تا به دیدار خدا بشتابم.

                                                                                                        

حدیث یاران/ص43


کلمات کلیدی:

¤ نویسنده: کانون فرهنگی هنری شهید بنازاده

نوشته های دیگران()

حتی یک دانه مداد

سه شنبه 87/3/7 :: ساعت 3:58 عصر

شهید حسین محمدیان    

برای مأموریتی به شهر حلبچه رفته بودیم.

درحال نوشتن خاطره بودم که خودکارم تمام شد.

در یکی از خرابه‏ها مدادی پیدا کردم و به نوشتن ادامه دادم.

لحظاتی بعد با ماشین به طرف مقصد بعدی حرکت کردیم. هنوز در حال نوشتن بودم که

حاج حسین پرسید: فلانی چکار میکنی؟ گفتم: با مدادی که پیدا کردم خاطره می‏نویسم.

ناگهان پاش رو گذاشت روترمز و گفت: برو مداد مردم رو بذار و برگرد،

مال مردم، مال مردم است

عراقی، ایرانی نداره. اون روز ایشان درس بزرگی به من دادند.

(وقت قنوت/ص32)


کلمات کلیدی: درس اخلاق، دل دادگان

¤ نویسنده: کانون فرهنگی هنری شهید بنازاده

نوشته های دیگران()

حسابداری نفس

یکشنبه 87/3/5 :: ساعت 3:55 عصر

شهید اللهیار جابری                   

اومد روی یه صفحه کاغذ نوشت:« حاسبوا قبل أن تحاسبوا » یه کم پایین‏تر اسم

چند تا گناه رو ردیف کرد و جلوی اونها رو خالی گذاشت. بعدش هم

برگه رو تکثیر کرد و به هر کدوم از مربیان یه دونه

داد. بهشون هم گفت: شبها بشینید، کاراتون رو بررسی کنید ببینید

خدای نکرده چندتا دروغ گفتید؟ غیبت چند نفر رو کردید؟ تهمت زدید

یا نه؟ بد بینی داشتید؟ کارهای خوبتون چقدر بوده؟ و ...

خلاصه باید حوا‏سمون به کارامون باشه!

سر هر ماه اگه یه نگاه که به این برگه بندازید حساب کار دستتون میاد. این کار شهید

تأثیر زیادی رو مربیان گذاشت و خیلی چیزا رو عوض کرد.

                                                                       (بحر بی ساحل/ص96) 


کلمات کلیدی: درس اخلاق

¤ نویسنده: کانون فرهنگی هنری شهید بنازاده

نوشته های دیگران()

از منتخبین جا نمانیم

پنج شنبه 87/2/26 :: ساعت 5:5 عصر

شهید جلال افشار

از اصفهان به قم می‏رفت. صدای آهنگ مبتذلی که راننده گوش می‏کرد جلال رو

آزار می‏داد. رفت و با خوشروئی به راننده گفت: اگر امکان داره یا نوارو خاموش کنید، یا برا خودتون بذارین

راننده با تمسخر گفت: اگه ناراحتی میتونی پیاده شی! جلال رفت توی فکر، هوای سرد و بیابان تاریک و ....

قصد کرد وجدان خفته راننده را بیدار کنه، اینبار به راننده گفت: اگه خاموش نکنی پیاده میشم راننده هم

نه کم گذاشت و نه زیاد، پدال ترمز رو فشار داد و وایستاد و گفت بفرما! جلال

پیاده شد؛ اتوبوس خیلی دور نشده بود که ایستاد! همینکه جلال به اتوبوس رسید راننده به جلال گفت: بیا بالا جوون

نوارو خاموش کردم. وقتی سالها بعد خبر شهادت جلال رو به آیت الله بهاء الدینی دادن، ایشون

در حالی که به عکسش نگاه می‏کردند فرمودند: امام زمان (عج) از من یه سرباز خواست،

من هم صاحب این عکس رو معرفی کردم.  

       

راز گل سرخ/ص10


کلمات کلیدی: درس اخلاق، دل دادگان

¤ نویسنده: کانون فرهنگی هنری شهید بنازاده

نوشته های دیگران()

قهرمان میدان مبارزه

پنج شنبه 87/2/26 :: ساعت 3:59 عصر

شهید عباس بابائی   

یک سال بعد از عروسی‏مان یکی از رفقای عباس مارو به منزلش دعوت کرد وقتی رفتیم دیدیم اوضاع

خیلی خرابه و مجلس زننده‏ای است عباس نتونست تحمل کند و از آنجا اومدیم بیرون، خونه که

رسیدیم؛ زد زیر گریه و شروع کرد خودش رو سرزنش کردن بعدشم رفت وضو گرفت و شروع

کرد به نماز خوندن و مشغول خواندن قرآن ونماز شد؛ اون شب خیلی

از دوستاش موندن و توجهی به رضایت خدا نکردند ( وبه قول بعضی‏ها به خودشون گفتن یک شب که هزار شب نمشه!؟)

ولی عباس باز هم نشان داد، قهرمان میدان مبارزه با نفس اماره است.     

علمدار آسمان/ص37


کلمات کلیدی: درس اخلاق، دل دادگان

¤ نویسنده: کانون فرهنگی هنری شهید بنازاده

نوشته های دیگران()

درسی از خیبر شکن

سه شنبه 87/2/24 :: ساعت 4:11 عصر

                         

سردار خیبر شهید محمد ابراهیم همت

همسر شهید همت میگه: اخلاقم طوری بود که اگه میدیدم کسی خلاف شرع

میگه باهاش جرو بحث می‏کردم یه روز بهم گفت: باید منطقی حرف بزنی.

بهش گفتم: ولی آدم رو مسخره میکنن. گفت: میدونی ما در قبال تمام

کسانی که راه کج میرن مسئولیم؟ حق نداریم باهاشون برخورد تند کنیم.

از کجا معلوم که ما توی انحراف اینها نقش نداشته باشیم؟

وقتیم بهش گفتم: آخه تو کجائی که مقصر باشی؟ گفت: چه

فرقی میکنه؟ من نوعی برخورد نادرستم، سهل انگاریم،

کوتاهیام، همه اینها باعث انحراف میشه.

(به مجنون گفتم زنده بمان/ ص41)


کلمات کلیدی: درس اخلاق، دل دادگان

¤ نویسنده: کانون فرهنگی هنری شهید بنازاده

نوشته های دیگران()

ورشکستگی

دوشنبه 87/2/23 :: ساعت 12:29 عصر

شهید دکتر مصطفی چمران   

کار هر شبش بود. با اینکه از صبح تا شب کار و درس و فعالیت می‏کرد

نیمه‏های شب هم بلند میشد نماز شب می‏خوند؛ یه شب بهش گفتم:

یه کم استراحت کن خسته‏ای. با همون حالت خاص خودش گفت:

تاجر اگر از سرمایه‏اش خرج کنه باالاخره ورشکست میشه باید سود

بدست بیاره تا زندگیش بچرخه.

ما هم اگه قرار باشه نماز شب نخونیم ورشکست میشیم.

(چمران به روایت همسر/ ص46)


کلمات کلیدی: درس اخلاق، دل دادگان

¤ نویسنده: کانون فرهنگی هنری شهید بنازاده

نوشته های دیگران()

خط قرمز

دوشنبه 87/2/23 :: ساعت 12:18 عصر

شهید ابراهیم امیر عباسی                                               

بعضی زن‏های همسایه حرصشون در اومده بود! میگفتند؛

این ابراهیم هم خیلی خودشو می‏گیره! نگو وقتی از کوچه رد میشه و میبینه زنها سر کوچه هستن اصلاً سرشو بالا نمیاره

تا نگاهش به ناموس مردم نیفته. خواهر ابراهیم بهشون گفته بود ابراهیم

بین خودش و نامحرم یه خط قرمز کشیده.

یه بار هم که ابراهیم با همسرش کنار خیابون ایستاده بوده یه زن بد حجاب رو کنار باجه تلفن میبینه،

همسرش میگه دیدم ابراهیم صورتش سرخ شد و گفت: خدایا تو خودت شاهد باش که ما حاضر نیستیم

چنین صحنه‏های خلاف شرعی را توی این مملکت ببینیم. مبادا به خاطر اینجور آدما به ما هم غضب کنی و بلای خودت رو روی سرمون نازل کنی.

(ساکنان ملک اعظم/ ص23) 


کلمات کلیدی: درس اخلاق، دل دادگان

¤ نویسنده: کانون فرهنگی هنری شهید بنازاده

نوشته های دیگران()

اینگونه با خدا حرف بزنیم و عمل کنیم

سه شنبه 87/2/17 :: ساعت 5:2 عصر

شهید دکتر مصطفی چمران   

ای خدای من! باید از نظر علم از همه برتر باشم، مبادا دشمنان، مرا از این راه طعنه زنند.

باید به آن سنگدلانی که علم را بهانه می‏کنند و به دیگران فخر ‏میفروشند؛ثابت کنم، خاک پای من هم نخواهند شد.

باید همه آن تیره دلان مغرور و متکبر را به زانو در آورم. وآنگاه خودم خاضع‏ترین و افتاده ترین فرد روی زمین

باشم و ... من باید بیشتر کار کنم از هوا وهوس بپرهیزم، قوای خود را بیشتر متمرکز کنم

واز تو نیز ای خدای بزرگ می‏خواهم که مرا بیشتر کمک کنی!

آنچه می‏خواهم آنچیزی است که تو دستور داده‏ای و می‏دانم که

 عزت و ذلت به دست توست. و می‏دانی که بی تو هیچم.  

(مرگ از من فرار می‏کند/ص37)


کلمات کلیدی: درس اخلاق، دل دادگان

¤ نویسنده: کانون فرهنگی هنری شهید بنازاده

نوشته های دیگران()

اقتدا به...

شنبه 87/2/7 :: ساعت 4:58 عصر

 

شهیدسپهبد علی صیاد شیرازی

سوار بر هلی‏کوپتر در آسمان کردستان بودیم. دیدم صیاد مدام به ساعتش نگاه میکنه
وقتی علت کارشو پرسیدم گفت: الان موقع نمازه، بعدش هم به خلبان اشاره کرد که همینجا فرود بیا، خلبان گفت:
این منطقه زیاد امن نیست؛ اگه اجازه بدین تا مقصد صبر کنیم.
گفت: اشکالی نداره،
ما باید همینجا نماز بخوانیم!
هلی‏کپتر نشست،
صیاد با آب قمقمه‏ای که داشت وضو گرفت و به نماز ایستاد،
ما هم به او اقتدا کردیم.
وما نیز حتما باید به چنین عملی اقتدا نمائیم تا.....

امیر دلاور/ص77


کلمات کلیدی: درس اخلاق، دل دادگان

¤ نویسنده: کانون فرهنگی هنری شهید بنازاده

نوشته های دیگران()

   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

طراح قالب: ParsiBlog.com